کنگره ملي کرد و پيام آشتي به دولتها
مصاحبه با محمد آسنگران مصاحبه با محمد آسنگران

 

 

انترناسيونال: «كنگره ملي كرد» و جلسه تدارك آن كه اخيرا در كردستان عراق تشكيل شد به موضوع داغي در کردستان تبديل شده است. صورت مساله چيست، چه هدفي دارند و چه ارتباطي بين اين كنگره و مساله كرد در منطقه وجود دارد؟

محمد آسنگران:

طرح بحث «کنگره ملي کرد» قديمي است چنانچه خود بارزاني گفته است در دهه ۷۰ ميلادي در ميان بعضي از جريانات ناسيوناليست کرد اين موضوع مطرح بوده است. اما در دهه ۹۰ ميلادي خود پ.ک.ک اقدام به چنين کاري کرد و هدف آنها اين بود که پ.ک.ک را برجسته کنند و هژموني آن جريان را بر ديگر جريانات جنبش ناسيوناليستي تثبيت کنند. در ابتدا بعضي از همين احزاب فعلي که در روزهاي اخير در تدارک اين کنگره شرکت کرده اند آنجا هم بودند اما به مرور زمان

همگي از آن فاصله گرفتند و تنها پ.ک.ک و تعدادي از افراد نزديک به آن در آن کنگره باقي ماندند. آن کنگره فعلا مثل يک حزب سياسي تحت اتوريته پ.ک.ک فعاليت ميکند و جريان مجزائي از پ.ک. ک نيست. اما کنگره اخير متفاوت است. اهداف ديگري دارد. در شرايط و زمان ديگري قرار است برگزار شود.

اکنون شخص اصلي اين کنگره نه اوجلان و طالباني بلکه بارزاني است. بارزاني به حکم موقعيتي که در ميان احزاب ناسيوناليست کرد پيدا کرده است و اکنون رهبر احزاب حاکم در کردستان عراق است و به حکم امکانات مالي ميلياردي که در اختيار دارد و به حکم رابطه نزديکش با دولت ترکيه و تا حدي جمهوري اسلامي به اتوريته اصلي احزاب جنبش ناسيوناليستي کرد تبديل شده است. چنانچه بعد از دو دوره تعيين شدن به عنوان رئيس اقليم کردستان بر خلاف قانون موجود در کردستان عراق با تحت فشار گذاشتن شرکاي ديگرش براي سومين بار هم او را در اين پست ابقا کردند. در رابطه با کنگره ملي کرد پ.ک.ک و دولت ترکيه از او خواسته اند که سخنگويي کنگره ملي کرد را به عهده بگيرد.

با اين مقدمه به اصل موضوع ميرسيم. بحران سياسي در کشورهاي منطقه و عدم تثبيت حکومت در عراق و سوريه اين انتظار را بوجود آورده است که در ترکيه و ايران هم اين تحولات اتفاق بيفتد. احزاب ناسيوناليست کرد ميخواهند در اين بحران و بي ثباتي سهمي از قدرت را عايد خود کنند. چنين ارگاني از منظر آنها کمک ميکند در جايي مثل کردستان ايران هم تلاش کنند احزاب ناسيوناليست کرد دست بالا پيدا کنند و احزاب چپ و کمونيستي را حاشيه اي و يا مثل کومله سازمان کردستان حزب کمونيست ايران در درون جنبش خود جذب و يا وجه چپ و سياستهاي راديکال آنرا کمرنگ و هرس کنند.

اما وجه مهم و فوري اين اتحاد و ائتلاف تحت عنوان کنگره ملي کرد اين است که ميخواهند يک سخنگو و فرد را به عنوان اتوريته همه اين جريانات ناسيوناليست به جامعه معرفي کنند و افراد ديگري را در کنار او به عنوان اتوريته جنبش ناسيوناليستي بچينند. اين کار تاثيرات فوري سياسي و مادي براي بارزاني و ديگر احزاب شريک دارد. اولين تاثيرش اين است که بارزاني از موقعيت برتري نسبت به امروز برخوردار خواهد شد و در مقابل مردم معترض کردستان عراق با پشتوانه محکم تري عليه آنها قرار ميگيرد. تاثير ديگر اين مسئله اين است که با هماهنگي با دولت ترکيه از يک طرف معاملات اقتصادي ميلياردي خود را بيشتر کند و از طرف ديگر تلاش کند پروسه صلح و سازش پ.ک.ک و دولت ترکيه را به سرانجام برساند. اين تجمع و ائتلاف در عين حال ميخواهد با توجه به شرايط کنوني و تحولات جامعه اي مثل کردستان ايران که چپ و جنبش سوسياليستي يک جريان قوي اجتماعي است موقعيت اين جنبش را تضعيف و جنبش ناسيوناليستي را تقويت کند.

تا جايي که به «مسئله کرد» مربوط است اين کنگره و احزاب ناسيوناليست کرد هيچ راه حل و سياست معيني براي اين معضل ندارند. حل مسئله کرد تنها از يک راه ممکن است و آن مراجعه به آراء مردم ساکن اين مناطق است که آيا ميخواهند دولت مستقل خود را داشته باشند و يا ميخواهند با حقوق مساوي با ديگر مردمان آن کشورها زندگي کنند. اين سياست مورد قبول هيچکدام از آن احزاب نيست. آنها ترجيح ميدهند که با دولتهاي مرکزي شريک شوند و سهمي از قدرت و ثروت آن جامعه به آنها تعلق بگيرد. نمونه زنده آن کردستان عراق است. بعد از ۲۲ سال حاکميت اين نوع احزاب مسئله کرد در آنجا هنوز لاينحل مانده است. حاکميت در مناطقي از کردستان عراق هنوز مورد مناقشه احزاب ناسيوناليست کرد و دولت مرکزي است.

اما علاوه بر موضوع و معضل مسئله کرد همين امروز مردم کردستان خواسته ها و مطالبات زيادي دارند که همگي بي پاسخ مانده و اين احزاب هم پاسخي براي آن ندارند. اولين مانع در مقابل مطالبات مردم کردستان خود جمهوري اسلامي است. اين کنگره ميخواهد پيام آشتي و صلح  به آن بدهد و مردم کردستان ميخواهند آنرا سرنگون کنند. کنگره ملي کرد و سياست اين احزاب ربطي به خواست و آرزوي مردم کردستان ندارد. مردم کردستان براي رسيدن به آزادي و رفع ستم ملي و يک زندگي مرفه و انساني راهي بجز اين ندارند که همراه ديگر بخشهاي مردم  ايران متحدانه و در يک صف براي سرنگوني جمهوري اسلامي تلاش کنند.

انترناسيونال: نقش مشترك و اصلي پ.ك.ك و مسعود بارزاني در اين ماجرا از چه چيز ناشي ميشود؟ بارزاني در راس يك حكومت و پ.ك.ك بعنوان يك جريان اپوزيسيون، آيا صرفا تعلق به اردوي ناسيوناليسم كرد چنين هدف و عمل مشتركي را توضيح ميدهد؟

محمد آسنگران:

عمده اهداف مشترک فوري آنها٬ دوستي و هموار کردن راه سازش و هماهنگي با دولت ترکيه است. هر دو به اين نياز دارند که دولت ترکيه را راضي کنند وارد معامله و سازش با آنها بشود. بارزاني واضح است که با فروش و صدور نفت و گاز و ديگر منابع طبيعي از کردستان عراق به ترکيه منافع اقتصادي سرشاري دارد. در عين حال مهم است که دولت ترکيه متحد بارزاني باشد نه دولت مرکزي عراق. البته دولت ترکيه هم منافع مهمي دارد و به آن محتاج است. براي مثال از ۱۵۰۰ شرکت تجاري خارجي ثبت شده در کردستان عراق ۱۰۰۰ شرکت آن متعلق به ترکيه است. در مقابل همه دولتهاي منطقه از جمله ايران و کشورهاي اروپايي و آمريکا و … درمجموع فقط  ۵۰۰ شرکت ثبت شده در کردستان عراق را عايد خود کرده اند. علاوه بر اين وارد کردن نفت مرغوب کرکوک و ديگر منابع نفتي و گازي از کردستان عراق براي ترکيه از هر منبع ديگر با صرفه تر است. چون هم مسافت کوتاه است و هم با قيمت بسيار پايين تري از نرخ بازار فعلي آنها را خريداري ميکند. در ضمن دهها هزار نفر از کارگران بيکار ترکيه اکنون در کردستان عراق به عنوان کارگر مهاجر مشغول کار هستند.

براي پ.ک.ک هم مسئله مهم است چون بعد از سالها پيغام صلح فرستادن براي ترکيه اخيرا با پادرمياني بارزاني پروسه مذاکره و مصالحه را شروع کرده است و ميخواهد اين پروسه سازش با دولت ترکيه به سرانجام برسد که در نتيجه آن، هم اوجلان آزاد بشود و هم سهمي از قدرت را عايد خود کند. در عين حال هم بارزاني و هم پ.ک.ک اکنون احزاب متحد خود را در کردستان سوريه دارند. آنها ضمن رقابت با همديگر به اين نتيجه رسيده اند که اين احزاب را در چهار چوب بازي هماهنگي با ترکيه هدايت کنند و اين کنگره يکي از قدمهاي اوليه آن خواهد بود و دولت ترکيه به همين دليل خواهان اين شده است که بارزاني سخنگوي کنگره ملي کرد بشود. و اين نشان ميدهد که  دولت ترکيه هم يکي از بازيگران اصلي اين ماجرا است و به قول يکي از رهبران حزب بارزاني قرار است نمايندگان دولت ترکيه و جمهوري اسلامي به اين کنگره دعوت شوند. تازه آن وقت است که احتمالا کومله (سازمان کردستان حزب کمونيست ايران) بعنوان يکي از احزاب شرکت کننده در اين کنگره پي خواهد برد که به چه پروژه اي پيوسته است.

لازم به توضيح است که دولت جمهوري اسلامي هم از طريق حزب بارزاني و طالباني با جزئيات در جريان پروسه اين کنگره قرار گرفته است. علاوه بر اين بارزاني معاملات ديگري هم با جمهوري اسلامي داشته است. معامله بارزاني و  جمهوري اسلامي عمدتا سياسي است. مدتي قبل اختلاف بارزاني و مالکي به جايي رسيد که بارزاني تهديد به جدايي از عراق را مطرح کرد و مالکي هم دو سپاه ويژه براي جنگ با نيروهاي مسلح احزاب حاکم در کردستان عراق را سازمان داد. اما با تشديد بحران سوريه و اعتراض شديد و به خيابان آمدن مردم بخش مرکزي عراق عليه مالکي که عمدتا تحت تاثير احزاب اسلامي سني هستند٬ مورد حمايت بارزاني قرار گرفته بود.

جمهوري اسلامي هنگاميکه احساس کرد زير پاي مالکي داغ شده است٬ راه معامله و سازش مالکي و بارزاني با همديگر را مهيا کرد. با توجه به اينکه بارزاني ميخواست يک دوره ديگري هم به عنوان رهبر و رئيس اقليم کردستان عراق در پست خود باقي بماند و هم دستش باز باشد که منابع نفتي و گازي و ديگر منابع طبيعي کردستان عراق را به فروش برساند و اين براي مالکي غير قابل قبول بود٬ جمهوري اسلامي نياز بارزاني و مالکي را با يک راه حل سازش ميان آنها موقتا حل کرد. در يک اقدام بسيار عجيب و غير قابل باور مالکي از بغداد به اربيل آمد و با بارزاني ملاقات کرد و همه خواسته هاي او را پذيرفت. بارزاني هم بعدا به ملاقات مالکي رفت و اختلاف خودشان را چنان تخفيف دادند که اکنون به عنوان شريک و نه رقيب با همديگر کار ميکنند. در ضمن جمهوري اسلامي اتحاديه ميهني را ناچار کرد که براي يک دوره ديگر به بارزاني راي بدهد و کمک کند در پست رهبر و رئيس اقليم کردستان عراق ابقا شود.

در اجراي اين معامله، بارزاني هم حمايت از جريانات سني مذهب مناطق مرکزي عراق را معلق کرد و خود را هم پيمان مالکي اعلام نمود. اکنون براي خوش خدمتي به جمهوري اسلامي تلاش ميکند که احزاب ناسيوناليست اپوزيسيون کردستان ايران را تحت لواي کنگره ملي کرد تشويق کند وارد معامله و سازش با جمهوري اسلامي بشوند. البته سازشي شبيه سياستي که پ.ک.ک در ترکيه پيش ميبرد. اينکه جمهوري اسلامي مثل ترکيه وارد اين ميدان بشود احتمالش بسيار ضعيف است. اما مهم اين است که به توصيه بارزاني يا کنگره ملي کرد٬ اين احزاب حاکميت جمهوري اسلامي را بپذيرند و چنين درخواستي را مطرح کنند. همين يک اقدام ريشه آن احزاب را ميکند و حقانيتي براي جمهوري اسلامي محسوب خواهد شد.

بازي جمهوري اسلامي با احزاب ناسيوناليست کرد براي تخفيف بحران متحدين خود بويژه دولت سوريه قبلا آغاز شده بود. جمهوري اسلامي بيش از يک سال قبل ابتدا جنگش با پ.ک.ک و پژاک را تمام کرد و در يک اقدام غير علني و غير رسمي امکان توافق پ.ک.ک و سوريه را فراهم نمود. از اين طريق بود که بخش عمده کردستان سوريه به احزاب نزديک به پ.ک.ک تحويل داده شد. و ارتش سوريه از اين منطقه خيالش راحت شد.

همه اين تحولات و معاملات باعث شده است که بارزاني و پ.ک.ک منافع مشترک و حتي بيشتري نسبت به بقيه احزاب از تشکيل چنين کنگره اي تحت عنوان کنگره ملي داشته باشند.

انترناسيونال: موضوع تشكيل حكومت خودمختار در مناطق كردنشين سوريه و عكس العمل فوري تركيه در مقابل آن آيا ارتباطي به اين كنگره و مسائل حول و حوش آن دارد و يا بر اين روند تاثيري خواهد داشت؟

محمد آسنگران:

فکر نميکنم موضوع تشکيل اين کنگره عکس العمل ترکيه به کردستان سوريه را باعث شده باشد. اينها ارتباط مستقيمي با هم ندارند. ترکيه خودش مشوق تشکيل چنين کنگره اي است. و يک هفته بعد از اولين جلسه تدارک براي اين کنگره، نيچروان بارزاني عازم ترکيه شد و گزارش کارشان را به دولت ترکيه داد. اما تشکيل اين کنگره ميتواند بر موقعيت کردستان سوريه تاثير داشته باشد و تاثيرش اين خواهد بود که جريانات ناسيوناليست حاکم در کردستان سوريه سعي خواهند کرد از راه دوستي و سازش با دولت ترکيه اهدفشان را پيش ببرند. چرا که آنها احزابي وابسته به پ.ک.ک و بارزاني هستند و نميتوانند خارج از چهار چوب سياست اين دو جريان که نيروهاي اصلي تشکيل دهنده اين کنگره هم هستند عمل کنند. علاوه بر اين از مدتها قبل ترکيه و حکومت اقليم کردستان عراق در يک هماهنگي با هم٬ مرزهايشان را با کردستان سوريه بسته اند. و اين تنگناي زيادي براي مردم کردستان سوريه ايجاد کرده است چون هيچ ارتباطي با خارج٬ بجز از اين دو مرز براي آنها ممکن نيست. اخيرا با قول و قرارهايي که صالح مسلم (رهبر حزب پ.ي.د. که حزب متحد پ.ک.ک در کردستان سوريه است) در سفرش به ترکيه داده است ترکيه در صدد است که مرزهايش را براي ارسال کمک انساني به روي کردستان سوريه باز کند. اگر ترکيه اين کار را بکند حکومت اقليم کردستان هم به تبعيت از او مرز خود را با کردستان سوريه باز ميکند.

انترناسيونال: درباره اهميت اين حركت گفته ميشود كه تشكيل «كنگره ملي كرد» ميتواند به ايجاد يك «مرجعيت» مورد قبول توده ها بدل بشود و گويا در سطح بين المللي ميتواند مردم کردستان را نمايندگي کند و يا جلو جنگ مسلحانه بين احزاب را بگيرد. در اينمورد چه نظري داريد؟

محمد آسنگران:

اولا اين مرجعيت اگر تشکيل بشود مرجعيتي براي احزاب ناسيوناليست کرد است نه مردم کردستان. اينها نماينده مردم کردستان نيستند که کنگره شان مورد قبول مردم کردستان باشد. ثانيا اينکه کنگره بتواند مانع جنگ اين احزاب با همديگر بشود يک احتمال است و بستگي به موقعيت و منافع آنها دارد. اما جنگ آنها عليه مردم و کمونيستها در کردستان ميتواند حتي دستور کار و سياست چنين کنگره اي هم باشد. اين يک توهم است که بعضي از جريانات چپ از جمله کومله سازمان کردستان حزب کمونيست ايران به آن دچار شده اند و فکر ميکنند اين مرجع از سر دمکراسي خواهي از حقوق مردم و آزادي فعاليت کمونيستها دفاع ميکند. اين توهمي است که متاسفانه فقط حزب کمونيست ايران مبلغ آن است. جريانات ناسيوناليست کرد و بارزاني هيچکدام چنين ادعايي نکرده اند. و اگر هم اين ادعا را ميکردند تمام تاريخ اين جريانات خلاف آنرا نشان ميدهد. جنگ کردن و نکردن آنها عليه همديگر و يا عليه کمونيستها را منافع آنها و توازن قواي نيروهاي سياسي در ميدان پراتيک اجتماعي تعيين ميکند که چنين جنگي اتفاق بيفتد يا نيفتد. اين با خيرخواهي و نصيحت هاي اخلاقي ممکن نيست. اگر کمونيستها در کردستان ضعيف باشند نبايد شک داشته باشيم که جريانات ناسيوناليست همچنانکه در همه بخشهاي کردستان تاکنون تجربه کرده ايم اين جنگ را تحميل ميکنند. نمونه هاي آن کشتار و ترور جريانات مخالف در کردستان ترکيه بوسيله پ.ک.ک است که حتي منتقدين درون خودش را هم ترور و سربه نيست کرده است. نمونه ديگر جنگ حزب دمکرات کردستان عليه کومله است. حمله حزب دمکرات به پيکار و جنگ اتحاديه ميهني و بارزاني در دوره هاي مختلف عليه کمونيستهاي کردستان عراق و حتي جرياني مثل حزب شيوعي عراق و حزب شيوعي کردستان عراق که جرياني شبيه حزب توده ايران هستند. اينها نمونه جنگهاي تاريخ تقريبا دور اين جريانات عليه کمونيستها و چپها است.

نمونه متاخر تراين نوع جنگها حمله اتحاديه ميهني عليه حزب کمونيست کارگري عراق است که همين نوشيروان مصطفي اکنون خودش در نقش اپوزيسيون حکومت کردستان عراق جريان گوران (تغيير) را شکل داده است يک پاي اين حمله عليه کمونيستها بود.

اينها حتي مخالفين نيم بند خود را هم تحمل نميکنند. تاريخ اينها را نگاه کنيد دهها نمونه از جنگ و قلدري اين جريانات عليه مخالفين خود را ميتوان ديد. بارزاني هم عليه کمونيستها و هم عليه رقباي خود از نوع حزب شيوعي و اتحاديه ميهني بارها دست به اسلحه برده است. جنگ فراموش نشدني بارزانيها عليه اتحاديه ميهني يکي دو تا هم نيست. از کشتار بيش از هزار نفر آنها در جريان حکاري که اتحاديه ميهني تازه تاسيس شده بود تا جنگ متحدانه بارزاني و ارتش صدام حسين در اواسط دهه ۹۰ ميلادي و جنگهاي طولاني مدت آنها که چندين سال ادامه داشته است٬ فقط نمونه هايي از سياست آنها است که درجه «دمکرات» بودن اين احزاب را نشان ميدهد.

حمله نظامي اتحاديه ميهني عليه کمونيستهاي عراق و حمله به مقر حزب کمونيست کارگري عراق بدون هيچ دليل و بهانه اي٬ حمله مسلحانه حزب دمکرات کردستان عليه پيکار و سازمان چريکها و …. اينها تنها نمونه هاي برجسته جنگ اين احزاب با مخالفينشان است. مورد ديگر همکاري سپاه پاسداران بوسيله اتحاديه ميهني و همراهي کردن سپاه براي ضربه زدن به حزب دمکرات کردستان ايران در عمق خاک کردستان عراق افتضاح ديگري است که طالباني به آن مبادرت نمود. اين در حالي بود هر دو حزب متعلق به يک جنبش و اختلاف چنداني هم با يکديگر نداشتند. تنها چيزي که اتحاديه ميهني را به اين افتضاح کشاند اين بود که دل سپاه پاسداران را ميخواست به جا بياورد.

اما جنگ احزاب ناسيوناليست حاکم بر کردستان عراق عليه مردم تحت ستم و ناراضي و کشتار و زنداني کردن و ترور مخالفين کار هميشگي آنها بوده است. جنگ احزاب حاکم در کردستان عراق با مردم و مخالفين خود دائمي و تعطيل ناپذير بوده است. اگر کومله اينرا امري عادي ميداند و خود را هم پيمان و يا دوست اتحاديه ميهني و بارزاني ميداند و در اين جنگ خود را در کنار مردم نميبيند٬ اشکال از تعريف مقوله جنگ نيست اشکال از اين نوع کمونيسم است.

انترناسيونال: براي پس زدن توطئه ها و طرحهاي سازش و مماشات با جمهوري اسلامي و جلوگيري از اقدامات ناسيوناليسم كرد در اين رابطه بايد چكار كرد؟

محمد آسنگران:

اولين کار اين است که اهداف و سياست اين احزاب و کنگره شان را افشا و ضديت سياست آنها را با منافع مردم به روشني و بدون ابهام به همه مردم کردستان بايد گفت. مردم بايد بدانند و اين حق مردم است که حقيقت را از زبان کمونيستها و کساني که منافعي جدا از منافع مردم ندارند بشنوند. قدم بعدي اين است که کمونيستها متوجه اين واقعيت بشوند که در امر خود که همانا سازمان دادن طبقه خود يعني طبقه کارگر و مردم تحت ستم است تعجيل کنند و ببينند که جبهه بورژوا ناسيوناليستهاي کرد  دارند صف خود را متحد ميکنند. بايد بدانند آنها منافع طبقه حود را نمايندگي ميکنند و کمونيستها هم بايد اين واقعيت را ببينند و راه حل خود را جلو جامعه قرار بدهند. اما تاجايي که به کردستان ايران مربوط است٬ جنبش چپ و سوسياليستي جنبشي قوي و اجتماعي است. ما با اتکا به نيروي اين جنبش و با اتکا به صف ميليوني کارگران و مردم تحت ستم که ميخواهند از شر جمهوري اسلامي و همه مصائب سرمايه داري خلاص بشوند اين طرح و پروژه بورژوا ناسيوناليستي را به شکست ميکشانيم. هر جرياني که سرنوشت خود را به اين تجمع و کنگره گره ميزند بايد بداند که  در مقابل منافع و اهداف آزاديحواهانه مردم کردستان قرار گرفته است.








August 2nd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها